دنیا از دید من

اخبار و تحلیل های شخصی و متفاوت از سراسر وب

دنیا از دید من

اخبار و تحلیل های شخصی و متفاوت از سراسر وب

حاشیه‌های اجرای زنده "یاردبستانی " در دانشگاه فردوسی مشهد

به گزارش  خبرگزاری فارس، پارسا نیوز NewsParsa نوشت؛ جمشید جم در مراسمی که از سوی جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، سرود ماندگار یار دبستانی را به شکل زنده در جمع دانشجویان این دانشگاه اجرا کرد اما با توجه به حضور طرفداران موسوی در این مراسم، سرودخوانی جم حاشیه‌هایی نیز به همراه داشت.
در این مراسم تعداد 20 تا 30 نفر از طرفداران کاندیدای شکست خورده انتخابات دهم ریاست جمهوری در سالن حضور داشته و قصد برهم زدن مراسم سرودخوانی جم را داشتند.
در آغاز برنامه و هنگامی که جمشید جم روی سن رفت تا به ایراد سخنرانی بپردازد، طرفداران موسوی وی را هو کرده و علیه وی شعار "جمشید برو بیرون " را سر دادند. هنگامی که جم در آغاز سخنان خود عنوان کرد که سرود یار دبستانی را برای شهدای انقلاب خوانده‌ام، طرفداران موسوی فضای جلسه را ملتهب کرده و شعار "جمشید حیا کن، دانشگاه رو رها کن " را سر دادند.
وقتی طرفداران کاندیدای شکست خورده انتخابات شعارهایی را علیه جم سر می‌دادند، وی خطاب به آنها گفت: دستانتان را بالا بگیرید تا ببینم تعداد شما چند نفر است؟ طرفداران موسوی دستان خود را بالا گرفتند و باردیگر جم خطاب به آنها گفت: از این بالا که من نگاه می‌کنم تعدادتان به 15 نفر هم نمی‌رسد اما جالب است که این همه سر و صدا می‌کنید.
برپایه این خبر هنگامی که طرفداران موسوی شعار "دو دوتا، پنج‌تا " را سر دادند، مجری برنامه خطاب به آنها گفت: شما در انتخابات هم همین‌گونه محاسبه کردید که گمان کردید در انتخابات تقلب شده است.  

 


نظرات 14 + ارسال نظر
حسین رضایی دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:07 ب.ظ http://rezaei307.blogsky.com

سلام اهادی جون
آقا دیگه به کلبه ما سر نمی زنی
بد جوری گرد خاک گرفته بود
یه دستی روش کشیدم
بیا یه نگاه بنداز
یا علی

اشرفی نسب جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:34 ق.ظ http://hamedhastam.blogsky.com/1388/12/19/post-206/

نویسننده این وبلاگ چند روز پیش در درگیری با اشرار به شهادت رسید

امید برومندی یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:46 ب.ظ http://shaeranegi.blogfa.com

سلام هادی عزیز !
از این که وقتی دارم برای اولین بار باهات صحبت می کنم تو فوت شدی-یعنی در واقع شهید شدی- و حتی آخر این مطلب نمی تونم بهت بگم "وبلاگ خوبی داری ، لطفاً به وبلاگ منم یه سر بزن " و همچنین از این که تو هم نمی تونی آخر این مکالمه با من هیچ ابراز نظری بکنی خیلی متأسفم . البته به نظر من مرگ شکل دیگه ای از بودنِ و به خودی خودش چیز بدی نیست . اما به هر حال دنیای ما زنده ها خاصیتی داره که نمی تونیم به این راحتی با خبر مرگ یک انسان دیگه کنار بیایم . حتماً خودتم وقتی زنده بودی این ویژگی رو داشتی . و حالا امروز روزیه که ما باید با خبر مرگ تو با همه سختیاش کنار بیبایم . البته من هیچ وقت ندیده بودمت و باهات صحبتی نداشتم . اما از طریق دوست مشترکمون - امیر احسان دولت آبادی - با هات آشنا شدم . اون تو رو خیلی دوست داشت و خاطرم هست که یک بار برات غزل خوبی سروده بود و توی انجمن شعری که عضوش هستیم اون شعر رو خوند و بچه ها نقدش کردن. و آشنایی ما با تو از همون زمان بود . و نکته قابل توجه اینه که خبر شهادت تو وقتی به امیر احسان رسید که بعد از مدت ها دوباره به انجمن شعر اومده بود و این خبر ناگوار وسط انجمن انجمن حال امیر احسان رو خیلی به هم ریخت و متعاقباً روی بقیه ما هم تأثیر زیادی گذاشت . نمی دونم تو الآن چه حس و حالی داری . دنیای جدید و زندگی جدید برات چه طوریه . آیا مرگت رو پذیرفتی یا الآن شوکه شدی و دلت می خواد این یک خواب باشه و تو ازش بیدار شی و برگردی به این دنیا و کارهای ناتمومت رو تموم کنی . آیا از توشه ای که قبل از سفرت برای خوت فرستادی به اون دنیا راضی هستی یا ... ولی به هر حال از صمیم دل امید وارم خدا تو و همه رفتگان دیگرو رحمت کنه و به همه بازماندگانت صبر و آرامش بده . و برای خودمم امید وارم که دیگه هیچ وقت مجبور نشم با کسی برای اولین بار بعد از مرگش صحبت کنم. البته اینم برای خودش یک جور تجربه بود . اما بهتره که تا باشه از این تجربه ها نباشه ...
بگذریم . خیلی پر حرفی کردم . ولی امید وارم که روح بلندت این حوصله رو داشته باشه که تا آخر این متن رو بخونه . حالا برای حسن ختام - اگر بشه گفت حسن ختام - یکی از دوبیتی های ناقابل خودم رو که مدتی پیش سرودم و هیچ وقت فکر نمی کردم تو یه همچین موقعیتی مورد استفاده قرارش بدم،تقدیمت می کنم . امید وارم خوشت بیاد .
دل از غم رهایت تا ابد سبز
مسیر پیش پایت تا ابد سبز
نمی گویم که "این جا جات خالی "
تو می دانی که جایت تا ابد سبز ...
روحت شاد و یادت گرامی

لیلا سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:27 ب.ظ http://goolchehre.iranblog.com

به منم سر بزنی خوشحالم میکنی

یاسر ساجدی شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ب.ظ http://www.yasersajedi.blogfa.com

این وبلاگ تا کی خواهد بود؟
وتو که حتی نه من و نه کوچه های شعرهایم ترا نمی شناسند، برایت دلتنگ شدند، وای به حال دوستانی که خوشحالیت را خوشحال بودند، و گریه هایت را گریستند...

روحت شاد

پرنیان۱۲... یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ق.ظ

نمیدونم هم دانشگاهیت بودم هیچ وقت باهات صحبت نکردم ولی از همون روز اول که اسمتو می شنوم نمیتونم تحمل کنم و بی اختیار گریه می کنم روز ی که با خانوادتون تو دانشگاه مراسم یادبود گرفته بودیم نمیدونم چرا دست خودم نبود اشکم /صدای هق هق گریه هام / دلم /بد جوری هوایی شده بودم از چند ماه قبل هوای شلمچه و هویزه فکه بد دیوونم کرده بود میدونستم نمیرم واسه همین دلم می خواست یه جایی با همون حال و هوا پیدا کنم و راحت گریه کنم / تو مراسم یادبودت مداح یه لحظه گفت آهاییییییی اونایی که هوای جنوب دارید نمیتونید برید غصه نخورید خود شهدا اون حال و هوا رو اوردن اینجا / حالا هر چی دلتنگتون می خواد بگین


بد جور جا خوردم حرف دل من . خدا جونم ممنون یه وبلاگ قشنگو پیدا کردم که هر وقت دلم گرفت بیام اینجا و هر چی تودلمه بگم میدونم این مدیر وبلاگ بهترینه چون بهترین شنوندسو بهترین جوابگو / منتظرم باش حتما میام

برام دعا کن خیلی خیلی زیاد

حسین گ جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:12 ب.ظ

زمان همچنان هم ما را با خود می برد و خوش به حال تویی که از ماندی!

یک دلتنگ یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:16 ق.ظ

سلام شهید هادی همیشه به وبلاگت سر میزنم میدونم که دیگه نه این وبلاگ به روز میشه نه ... و معلوم نیست تاکی این وبلاگ باشه الان شما تو آسمونایی و ما سرگردان دنیای دنی. همیشه به شما فکر می کنم اینکه چیکار کردید که خدا خوب خریدتون. خوشبحالت برای ما هم دعا کن مثل خودت خوب خریده بشیم و سرگردان دنیا نباشیم.

خسته شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:42 ب.ظ

سلام رفیق
سه سالی هست ما را تنها گذاشته ای .دیگر حتی به خوابمان هم نمیایی . این روزها بیشتر به تو خاطرات با تو بودن فکر میکنم .
خسته ام ای دوست وخجالت زده چرا که هر روز فاصله تو از من بیشتر میشود و میترسم که دیگر مرا به یاد نیاوری ولی مینویسم
که شاید نوشته ام مرهمی باشد بر دل خسته ام ای دوست.....

هادیک جمعه 12 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ق.ظ http://bestboy22.blogsky.com

داستان شهادت شهید هادی کرابی (تقدیم به همه دوستان و دوستداران شهید هادی کرابی بالاخص خانواده محترم ایشان):
http://bestboy22.blogsky.com

خسته شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:20 ق.ظ

امروز سالگرد شهادت هادی کرابی هست 3 ساله هادی پیش ما نیست جاش پیش ما خالیست امیدوارم هادی ما رو از یاد نبرده باشه ما هنوز خنده های جذاب هادی رو فراموش نکردیم روحش شاد باشه و با اولییاء الهی محشور .

حسین یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:30 ب.ظ http://alonecabin20.blogsky.com/

سلام اقا هادی گل و گلاب
اقا یاد قدیما بخیر که به وبلاگم سر میزدی
و همچنین یادش بخیر ده سال پیش تو کتابخانه شریعتی با هم درس مسخوندم و تونجا باهات اشنا شدم
موفق باشی هر کجا که هستی

امیراحسان دولت ابادی شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:08 ق.ظ http://ghazalvare.blogsky.cmo

دلتنگ بودن یه حس ، فقط همین
اونقدر حس عجیبیه ، که حتی بعد از 6 سال از رفتن رفیقت خوابش رو میبینی

نصف شب ازخواب بیدار میشی بغض میکنی و یادت میره چقدر عوض شدی

دیشب خوابت رو دیدم هادی
داشتیم باهم پیاده از دانشگاه برمیگشتیم خونه
خسته بودم و داشتم غر میزدم چرا ماشینم رو نیاوردم که سریع برسونمت و خودمم برم خونه
من به هیات الان بودم و تو مث همون روزا
شاید چون من عوض شده بودم حال نمکیردی دیگه باهام قدم بزنی ، که از خواب پریدم
اینکه چرا دارم این متن رو مینویسم ؛ خودمم نمیفهمم
چه مرگ یه مسئله فیزیکی باشه ، چه متافیزکی
چه مرگ پایان کبوتر باشه ،چه نباشه تو هیچ وقت این متن رو نمیخونی
اما گور پدر تمام این چرندیات
اون قدر دلم برات تنگ شده که وسط ترافیک مزخرف اول صبح اتوبان کرج - تهران بزنم کنار و برات بنویسم
شاید به نت که برسم کامنتش کنم تو وبلاگت
دیشب خوابت رو دیدم و از چهار صبح که بیدار شدم بغض دارم
دوباره شعر هایی رو برات گفته بودم رو خوندم و این شعر رو هم که ته این کامنت میزارم همون لحظه اومد
نمیدونم بگم صبح بخیر رفیق جان ، بگم چی اخه
تو نیستی ، این تنها چیز محتمل این داستان
امیدوارم بهشت بهت خوش بگذره
گاهی به این پایین هم نگاه کن ، هنوزخیلی ها دلتنگتن
خداحافظ رفیق جان


رفیق ؛خاطرهایت هنوز در سرم و ...
جهان بدون تو تیغی که بر گلوی من است
تو نیستی ،وسط این خزعبلات که من
تمام زندگیم گیج دست و پا زدن است
****
همیشه منتظرم تا کسی درون بهشت
برای دیدن من تا زمین نگاه ... اما...
همیشه منتظرم یا همیشه میترسم؟
که مانده از من غمگین ؛ دلی تباه ... اما...
****
قرار نیست که این غصه ها به سر نرسد
رفاقت تو و من، در زمان ، زمین، جاریست
منی که خواب تو را دیدن عادتم شده ست
در این سکون ؛ که پر روزهای تکراریست
****
هزار وهم غم انگیز در سرم مانده
هنوز رد قدم های توست در شهرم
کسی نمانده در این روزهای بی پرسه
کسی نمانده که من هم به شهر برگردم
****
چقدر جای تو را هیچکس نمیگرد
برای من که دلم یک رفیق کم دارد
برای من که فقط گرم دست و پا زدنم
برای من که جهان بی بهانه غم دارد
****
تو نیستی که بینی مرا در این مرداب
عوض شدم ، وسط شعر های اخرم و...
رفیق بی تو اگرچه هنوز میخندم
تمام ، خاطرهایت هنوز در سرم و ...
****
امیراحسان دولت آبادی

[ بدون نام ] شنبه 24 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 01:20 ق.ظ

سلام دلم خیلی گرفته برام دعا کن . خوشبحالت شهید هادی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد