دنیا از دید من

اخبار و تحلیل های شخصی و متفاوت از سراسر وب

دنیا از دید من

اخبار و تحلیل های شخصی و متفاوت از سراسر وب

سلام

شاید برای شما هم پیش اومده باشه که گاهی اوقات از دست خودتون و نعوذبالله از دست خدا
 
عصبانی بشید! و با خودتون بگید ای کاش زندگیتون یه دکمه برگشت وجود داشت که

میتونستید براحتی هر کار اشتباهی رو  جبران کنید.و دیگه اونوقت مسلما این همه دلخوری و

کینه بین افراد به وجود نمی یومد.

مثلا اگه با کسی دعوا میکردی یا حرف بدی به کسی می گفتید می تونستی براحتی دکمه

(بک) رو بزنی و برگردی عقب و خیلی محترمانه با اون صحبت کنی.

یا اینکه با خودتون می گید ای کاش تو زندگی یه پاک کن بزرگ وجود داشت که می تونستی با

اون هر چی لحظات غم انگیز و دردناکه رو پاک کنیم  و به جای اون لحظات فقط خوشی ها و

شادی ها رو برای خودتون نگه دارید.

اما اگه یکم بیشتر فکر کنید و به قول معروف  یه حساب  دو دو تا چهار تا کنید می بینید که خدا 

تو زندگی یه  پاک کن خیلی بزرگ  قرار داده و اونم  فراموشی  است.اگر چه بعضی اوقات

 فراموشی به ضرر انسان تموم میشه ، اما تو مواقع زیاد ی به سود انسان.

اگه شما خدایی نکرده یکی از نزدیکاتونو از دست داده باشید معنی حرف منو میگیرید.شما اون

لحظه خیلی ناراحتید و دلتون می خواد زمین دهن باز کنه و شما رو قورت بده اما خدای مهربون

 بعد از مدت کوتاهی این حادثه رو از ذهنتون پاک می کنه  و شما هم دیگه چیزی یادتون نمی

یاد.همیشه یه چیزی رو بیاد داشته باشید که کار های خدا عبث و بیهوده نیست.

به نظر من بزرگترین دکمه برگشت تو زندگی انسان   توبه  است.

به هر حال زندگی جاریست با تمام خوشی ها و نا خوشی ها.


 

  


 

ِغربال

غربالی می خواهم از آهن
تا غربال کند غم هایم را
نه! غربالی می خواهم مقاوم تر از آهن
تا ذوب نشود در عطش هیچ آتشی

غربالی می خواهم به بزرگی سیاره ای
بزرگتر از سیاره زمین
تا غربال کند زمین را
 و فرو ریزد خوره های خورنده آن را

بارانی میخواهم تا ببارد،تا بشوید
نه!!باران خواهد بردخوره ها را
و باد با همدستی باران می پراکندشان


آتشی می خواهم به بزرگی خورشید تا بسوزاند
نه می دزدد ذراتش را جو زمین و خواهد آمد به همراه باران

عجبا این هذیان های تو از چیست؟
نمی دانم فقط  این را می دانم
غربالی می خواهم تا خودم را غربال کنم!!!

عشق

داشتم تو آرشیو یکی از دوستام گشت میزدم که مطلب زیر چشمو گرفت.و ازش خوشم اومد.منم اونو براتون نوشتم.البته با ذکر منبع.

عشق از نگاه کودکان

وقتی کسی شما را عاشقانه دوست میدارد شیوه بیان اسم شما در صدای او متفاوت است. و تو میدانی که نامت در لبهای او ایمن است.
عشق یعنی آن هنگامی که برای خوردن غذا با کسی بیرون میروی و بیشتر چیپس خود را به او میدهی بدون اینکه توقعی متقابل داشته باشی


عشق یعنی آن زمانی که مامان برای بابا قهوه درست میکند و برای اطمیناتن از خوبی طعمش مقداری از آن را میچشد.

عشق یعنی آن زمانیکه که مامان بهترین تکه مرغ را برای بابا میگذارد.
عشق آن چیزی است که در اوج خستگی لبخند را به لبانت می آورد.

مطلب بالا برگرفته شده از وبلاگhttp://omidezendegi.blogsky.com

تقدیم به آقا امام زمان(عج)

رویای دلنواز
ای جانِ جانِ جانِ جهان­های مختلف
ایمانِ عاشقانۀ جان­های مختلف

روحِ سلام در تن هستی، که زنده­ای
همواره در نسوج زبان­های مختلف

رؤیای دلنوازِ صدف­های ساحلی
دریای مهربانِ کران­های مختلف

ما مانده­ایم چون رمه­هایی رهاشده
در گرگ و میش ذهنِ شبان­های مختلف

دارد یقین چوبی­مان تیغ می­خورد
در آتش هجوم گمان­های مختلف

آقا! درآ به عرصۀ هیجان روزگار
ما را بگیر از هیجان­های مختلف
 

هوس

در بین  من و عشق هوس فاصله انداخت
کم کم دل من برد و سپس فاصله انداخت

تا آخر خط، یک دو قدم فاصله ام بود
این یک دو قدم نیز نفس فاصله انداخت

من تازه کبوتر شده بودم، که به ناگاه
بین پر و پرواز ،قفس فاصله انداخت

افسوس که هنگام سفر ،خواب دم صبح
در بین دل و بانگ جرس فاصله انداخت

ای بخت بخشکی که میان من و  مستی
هر شب غضب چشم عسس فاصله انداخت

امشب منم و یک سفر تازه ،اگر چه
ذر بین دل و عشق،هوس فاصله انداخت.

ای کاش ...

ای کاش نازنین!

ای کاش

یاس لبخندت را

به باغ رگبار شبانه ام می بخشیدی!

آنگاه پر تپش تر از درخت

در مصاف خشم و تبر

بامدادان،

صبح را می سرودم

ترانه حسرت

سهم من از چشمت ،یک پنجره دیدن
تو شاخه یاسی ،من حسرت چیدن 

بر شانه های تو سر می نهم خسته
سرشار از شعرم ،اما لبم بسته

من شاخه خشکم ،تو دست بارانی
مشکن مرا هرگز ای خوب بارانی

ای بودنت اعجاز ،ای دست تو مرهم
در حسرت رویت ،شد قامت من خم

تو مثل یک رودی ،من مثل یک ماهی
دل را ببر با خود،هر جا که می خواهی

عشق

مونده بودم چی براتون بنویسم یه شعر از
 وبلاگ قبلی خودم براتون انتخاب کردم.


در حقیقت عشق یعنی سادگی

در کمال       برتری      افتادگی

عشق   یعنی   معنی    ایثار    جان

عشق   یعنی   میروم   من  تو  بمان

عشق   یعنی  پاک.  در   عصر  فساد

آب     ماندن    در    دمای     انجماد

عشق    یعنی   زخمها     را    التیام

عشق    یعنی       مثنوی     نا تمام

عشق     یعنی   اینکه   ما  باو ر کنیم

یک   دل    دیگر      ارادتمند    ماست.