دنیا از دید من

اخبار و تحلیل های شخصی و متفاوت از سراسر وب

دنیا از دید من

اخبار و تحلیل های شخصی و متفاوت از سراسر وب

در استودیو مناظره چه گذشت؟

فردا - ساعت 10.20 شب چهارشنبه 13 خرداد؛ محمود احمدی نژاد هنوز داخل اتاق گریم است. رحیم مشایی آخرین فردی است که وارد ساختمان سیما، طبقه اول می شود. رو به روی در استودیو شماره 11 می پرسد حاج آقا کجاست؟ و وقتی متوجه شد هنوز داخل اتاق گریم است با عصبانیت گفت چرا اینقدر دیر به اتاق گریم رفتند؟ بلافاصله وارد اتاق گریم شد تا حلقه اول نزدیکان احمدی نژاد داخل اتاق گریم کامل شود.

مجتبی ثمره هاشمی، مسعود زریبافان، مهدی کلهر، علی اکبر جوانفکر، محمد جواد شمقدری، مسعود میرکاظمی، داوود احمدی نژاد و پسر رئیس جمهور تا دقایق آخر در اتاق گریم کنار احمدی نژاد ماندند تا پیش از آغاز مناظره با میرحسین موسوی آخرین سفارش ها را کنند و به رئیس دولت نهم روحیه بدهند.

حدود ساعت 10.27 تیم همراه از اتاق گریم بیرون آمدند. البته احمدی نژاد از محرابیان و جوانفکر خواسته بود همراه او داخل استودیو بروند. پسر احمدی نژاد هم سفارش های آخر را به مشایی کرد و با جمله «مراقب پدر باشید» ساختمان سیما را ترک کرد.

البته تیم همراه میرحسین موسوی محدودتر بود و علیرضا و محمدرضا بهشتی به همراه بیژن نامدار زنگنه، مجید مجیدی، قربان بهزادیان نژاد، فرشاد مومنی و طهماسب مظاهری همراه موسوی به جام جم آمدند.

ضرغامی از تیم هر دو طرف خواست محوطه استودیو را ترک کنند و در سالن مجاور مناظره را مانند دیگران از طریق تلویزیون پیگیری کنند.

حامیان موسوی سمت چپ تلویزیون نشستند و حامیان احمدی نژاد سمت راست. البته در شرایطی که جز به تیم مشاور هر دو طرف مجوز ورود به افراد متفرقه نمی دادند اما حدود 10 نفر با هویتی نامعلوم تیم احمدی نژاد را همراهی می کردند. این افراد با هدایت مشایی وظیفه شان در طول مناظره دست زدن و تکبیر گفتن پس از برخی جملات احمدی نژاد بود. تا جایی که در طول پخش مناظره مرتضی حیدری مجری برنامه های گفت وگوی ویژه خبری شبکه دو چندین بار با اعتراض به سر و صداهایی که حامیان احمدی نژاد با دست زدن به راه می انداختند اقدام به بلند کردن صدای تلویزیون کرد.

در مقابل تیم موسوی گویا ترجیح دادند در تمام 90 دقیقه با سکوت تنها مناظره را نگاه کنند. نه لبخند می زدند و نه اخم می کردند. سکوت تیم موسوی را فراگرفته بود و حتی در برابر کنایه های تیم احمدی نژاد هم سکوت کردند.

ادامه مطلب ...

مناظره بی روح کروبی و رضائی

دیشب (بهتر است بگویم چند دقیقه قبل) اولین به اصطلاح مناظره بین نامزدهای ریاست جمهوری برگزار شد . این مناظره آنطور که مردم و صد البته خودم انتظار داشتم ، نبود. معمولا در مناظره طرفین به بحث جنجالی و پر هیجان می پردازند اما در مناظره ای که من دیدم دو طرف انگار میلی  به مطرح کردن مسائل جالب نداشتند و همان حرفهایی که درفیلم های  انتخاباتی شان گفته بودند را تکرار کردند. 

البته  مهدی کروبی همان ابتدای جلسه به طور مستقیم گفت که از او و رضائی خواسته شده به اشخاص دیگر (منظور احمدی نژاد )کاری نداشته باشند و فقط حرف خود را بزنند. البته به جز چند مورد اشاره جزئی به برخی اقدامات دولت ، دو طرف تقریبا داشتند برنامه های خود را می گفتند و بیشتر هم حرف های یکدیگر را با گفتن " همانطور که حاج آقای کروبی گفتند " یا " همانطور که دکتر رضائی گفتند " تائید و تصدیق می کردند. 

در این بین با توجه با اینکه پاسخ دهنده اول به سوالات مجری کروبی بود ، به نظر من رضائی این فرصت را پیدا می کرد تا به سوالات و حرفهای کروبی بیشتر فکر کرده و پاسخ های بهتری (بهتر است بگویم توضیحات بهتری ) را ارائه دهد. 

متاسفانه کروبی در ابتدای جلسه یه سری حرفهای بی ربطی زد که باعث سر رفتن حوصله افراد شد. و در عوض رضائی بلافاصله رفت سر اصل مطلب. 

به نظر من مجری مناظره آدم خنثی و بی هیجانی بود . برای این کار مرتضی حیدری و یا محمدرضا شهیدی فر بهتر بودند. 

در پایان هم باید بگم که یکی از دلایلی که این مناظره خیلی سرد برگزار شد (در حد یک مصاحبه ) محدودیت هایی بود که صداو سیما برای نامزدها تعیین کرده بود. زمانی که مجری در پایان برنامه اعلام کرد که بینندگان در تماسهایشان انتظار مناظره پر هیجان تری را داشتند کروبی گفت بهتر است اعلام کنیدکه ما محدودیت داشتیم. 

به نظر من اگر ماواقعا بخواهیم یک مناظره جالب و جذاب را ببینیم باید این مناظره در یک شبکه خصوصی صورت بگیرد . که متاسفانه به دلیل آنکه در قانون اساسی ما چنین چیزی وجود ندارد و صدا و سیما هم بودجه خود را از دولت دریافت می کند  بنا براین باید منتظر باشیم و ببینیم که آیا زمانی قانونی اساسی ما در مورد شبکه های صوتی و تصویری تغییر خواهد کرد یا نه!

لطفا کمی وجدان داشته باشید!!

حدود یازده روز است که تبلیغات رسمی نامزدهای ریاست جمهوری شروع شده است. و در این مدت اکثر مردم تا حدی با عقاید و نظرات نامزدها آشنا شده اند. اما چیزی که همواره در همه رای گیریها وجود دارد و به چشم می خورد. تخریب یک چهره با شایعه سازی و سند سازی جعلی است. 

در این مدتی که از تبلیغات نامزدها گذشته مهمترین مسئله ای که به چشم می خورد انتقادهای تند و تیزی است که 3 نامزد ریاست جمهوری علیه احمدی نژاد دارند. و هر روز به یک بعد منفی کارهای دولت می پردازند(البته شاید از دید دولت این اقدامات مثبت باشد) و اقدامات دولت را از دید خودشان نقد می کنند و گاهی اوقات پا را از نقد فراتر گذاشته و مستقیم به دولت توهین می کنند و او را متهم به خیانت به کشور می کنند. و در این میان مردم مانده اند که حرف نامزدها را باور کنند  یا آمار هایی که دولت ارائه می دهند. 

البته  نمی دانم چرا مردم ما عادت کرده اند که فقط در زمان رای گیریها از زبان نامزدها برخی مسائل پشت پرده مملکت را بفهمند. حال نامزدها می خواهند راست بگویند یا دروغ! به نظر من شاید یکی از دلایل این امر این باشد که دولت در بعضی مسائل شفاف سازی نمی کند. مثلا آقای احمدی نژاد چند سال است که می خواهند اسامی مفسدان اقتصادی را بیان کنند و این کار را نمی کنند. و آن وقت یک نفر مثل پالیزدار پیدا می شود و با سوء استفاده اقدام به انتشار اسامی مفسدان اقتصادی از دیدگاه خودش می کند! 

خب وقتی دولتمردان لاپوشانی می کنند (منظورم دولت احمدی نژاد نیست بلکه همه دولت ها چنین سیاستی را دارند) و گاهی اوقات یک مسئله کوچک را از مردم پنهان می کنند دیگر دولت از مردم چه انتظاری دارد که حرف او را باور کنند. 
 

و تجربه نشان داده که در این جور مواقع  مردم به طرف کسی می روند که با جسارت و پرده دری حرف های جدید و جذابی می زند. حرف هایی که مردم توقع دارند هیچ وقت از آنها پنهان نباشد. و دولت به صورت شفاف آنها را به مردم بگوید نه اینکه آنها را با تحریف هایی از زبان نامزدها بشوند.(البته شاید حرف نامزدها هم درست باشد!) 

من در این نوشته قصد طرفداری از هیچ نامزدی را ندارم ولی حیفم آمد که این مطلب راننویسم که: 


 آقای نامزد ریاست جمهوری ، من قرار است شما را به عنوان کسی که آینده 4 سال بعد مرا می سازی انتخاب کنم.شمایی که می توانی الگوی من و هزاران فرد دیگر در راستی و صداقت و حس مسئولیت پذیری در این مرز و بوم باشی ، شمایی که موقع تبلیغات دم از حمایت از اسلام و پایبندی به اصول اسلام می زنی ولی در سخنرانی هایتان ابتدایی ترین اصل اسلام که احترام متقابل به دیگران است را فراموش می کنی و هر چه از دهان مبارکتان در می آید نثار رقیبتان می کنی و تا جایی که می توانی او را تخریب میکنی. چگونه می توانم به شما اعتماد کنم که فردا که به این پست مهم رسیدید احترام مرا به عنوان یک شهروند قانونی این سرزمین نگه دارید و حقوقم را پایمال نکنید. 


آقای نامزد ریاست جمهوری ، من واقعا متاسفم برای خودم که در مملکتی زندگی می کنم که همه به اسم اسلام پا به عرصه جمهوری اسلامی می گذارند و از اسلام به عنوان ابزاری در جهت منافع خویش استفاده می کنند. 


آقای نامزد ریاست جمهوری ، لطفا کمی وجدان داشته باشید و برای بدست آوردن آرای مردم  رقیبتان را تخریب نکنید ، من نمی گویم حرفی نزنید ، بلکه می گویم اگر از حرفی و مسئله اطمینان ندارید بی جهت آن را مطرح نکنید و اذهان مردم را مشوش نسازید.  


آقای نامزد ریاست جمهوری ، من شخصا منتظر مناظره های شما با احمدی نژاد هستم تا ببینم کدامیک از شما 4 نفر راست می گوئید!! 

در آخر هم باید بگویم هر چند که من شخصا به احمدی نژاد رای نمی دهم اما منکر خدمات و کارهایی که او برای پیشرفت ایران  انجام داده نیستم. ولی مسئله این است در این چند روز بی اندازه به احمدی نژاد تهمت می زنند و این هر آدم با وجدانی  را ناراحت می کند.

تعبیر جالب الشرق الاوسط از فرش هدیه دادن لاریجانی به یمنی ها

سفر اخیر علی لاریجانی، رئیس مجلس به یمن و اهدای یک فرش ایرانی به رئیس جمهور این کشور به عنوان هدیه، سوژه گزارش روزنامه الشرق الاوسط شد.

به گزارش عصر ایران (asriran.com) این روزنامه چاپ لندن با اشاره به اتهامات گذشته یمنی ها علیه ایران نوشت: "دیدار لاریجانی از یمن که با هدف مذاکرات اقتصادی از جمله صدور گاز ایران به این کشور صورت گرفت ، از آن جهت قابل توجه است که مقامات یمنی پیشتر معترض مداخله تهران در امور داخلی خود به ویژه حمایت ادعایی ایران از شورشیان «حوثی» و سایر سازمان های شورشی شده بودند."

این گزارش می افزاید: "لاریجانی در این سفر از دریچه یک «رویکرد دیپلماتیک نرم» وارد شد و حمایت کشورش از اتحاد یمنی ها را اعلام کرد."

الشرق الاوسط نوشت: "رئیس مجلس ایران هزمان یک فرش ایرانی به «علی عبدالله صالح» اهدا کرد که نمی توان به سادگی از کنار این قضیه گذشت. فرش، سمبل و نماد ایرانی هاست که نباید اهدای آن از سوی یک مقام ایرانی به رئیس جمهور یمن را نادیده گرفت."

برپایه این گزارش، اهدای این فرش نشانه «طرح بلندمدت» ایران برای تقویت روابط با یمن است؛ به همان نحوی که بافت یک فرش ایرانی می تواند حتی تا 12 سال زمان ببرد که مدت نسبتاً طولانی است، اهدای این فرش نیز می تواند علامت علاقه مندی ایران برای روابط بلندمدت با یمن باشد.

سردبیر الشرق الاوسط می افزاید: "این قضیه من را یاد چند سال قبل و اظهارات یک مقام مهم عرب می اندازد. حدود پنج سال قبل یکی از مقامات کشورهای عربی نقطه نظرات خود درباره ایران و نقش این کشور در منطقه را با من در میان گذاشت."

«طارق الحمید» افزود: "از این مقام پرسیدم آیا نشانه های مثبتی از رویکرد ایران نسبت به کشور متبوعش مشاهده کرده است؟ وی خندید و پاسخ داد: «آنها (ایرانی ها) بافندگان فرش هستند و اگر شما می خواهید سیاست های ایران را درک کنید باید درباره بافت فرش های ایرانی مطالعه کنید."

الشرق الاوسط ادامه می دهد: "با وجود اهدای فرش ایرانی به رئیس جمهور یمن و به رغم تصاویر و اخبار منتشر شده از دیدار لاریجانی با عبدالله صالح مشخص نیست که آیا رئیس جمهور یمن در پاسخ به دریافت هدیه از جانب ایرانی ها، هدیه ای به لاریجانی داده است یا خیر."
 
این گزارش می افزاید: "شایسته این است که صنعا نیز هدیه ای به لاریجانی داده باشد که آن، نماد یمنی ها باشد. از آنجا که لاریجانی حمایت کشورش از اتحاد یمن را اعلام کرده است رئیس جمهور یمن قائدتاً می بایست یک «جمبیه» (دشنه سنتی یمن) را به میهمان ایرانی خود پیشکش کرده باشد. البته به شرط آنکه این یک «جمبیه حدرامی» باشد چونکه این دشنه یک میراث قدیمی در تاریخ یمن است که بسیار نادر بوده، قابل خرید و فروش نیست و تنها در زمره آثار باستانی یمن قرار دارد."

تمام کابینه قالیباف واقعی!

جام جم آنلاین: حبیب رحمانی اهل راور کرمان که در دوره قبل نیز ثبت نام کرده بود و مصاحبه مطبوعاتی وی در جمع خبرنگاران بازتاب بسیار گسترده‌ای در سایت های اینترنتی داشت صبح امروز برای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز ثبت نام کرد و سپس در جمع خبرنگاران گفت: اگر رئیس جمهور شوم کابینه یوزارسیف را تشکیل می دهم و به هر خانواده 5 میلیون تومان پول نقد می دهم تا مشکلات خود را حل کنند.

حبیب رحمانی که خود را قالیباف واقعی معرفی کرد، افزود: اگر رئیس جمهور شوم آیت الله مهدوی کنی را معاون اول ، رحیم صفوی را وزیر دفاع ، محمدباقر قالیباف را وزیر مسکن ، ناطق نوری را وزیرخارجه ، مصطفی پورمحمدی را وزیر دادگستری ، سید هادی خامنه ای را وزیر علوم ، محمد سعیدی کیا را وزیر راه ، حسین مرعشی وزیر اقتصاد ، اعرابی را وزارت حج ، زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی را وزیر فرهنگ ، نفیسه فیاض بخش را وزیر بهداشت ، صدیقی همسر شهید رجایی را وزیر آموزش و پرورش ، مریم بهروزی را وزیر مخابرات ، خانم دباغ را وزیر نیرو ، اعظم طالقانی را وزیر کار ، دانش جعفری را وزیر بازرگانی ، محسن هاشمی وزیر صنایع ، سید محمد خاتمی رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ، محسن رضایی وزیر رفاه و تامین اجتماعی منصوب می کنم.

وی که یک زن و 6 بچه دارد تاکید کرد: چنانچه رئیس جمهور شوم اظهارات هاشمی رفسنجانی در خطبه های نمازجمعه مبنی بر آزادی صیغه را اجرا می کنم.

وی در پاسخ به این سوال که هاشمی رفسنجانی کی همچین حرفی زده گفت: آقای رفسنجانی در خطبه های نمازجمعه تهران گفتند که صیغه آزاد است.

وی گفت: اگر رئیس جمهور شوم علی دایی را رئیس تربیت بدنی خواهم کرد.

شاهزاداه پهلوی معاون اول یک داوطلب انتخابات

ذکریا لطفی پور 53 ساله از رشت که تا ششم ابتدایی قدیم سواد دارد و به زبان انگلیسی صحبت می کرد صبح امروز با ثبت نام در انتخابات آینده ریاست جمهوری گفت: شش دوره کاندیدای ریاست جمهوری و مجلس خبرگان شدم.

وی که کراوات داشت و با صدای بسیار بلند صحبت می کرد، گفت: از اوباما رئیس جمهور آمریکا می خواهم که مرا تایید صلاحیت کند.

وی در پاسخ به این سوال که چرا اوباما باید تو را تایید صلاحیت کند ، گفت: اوباما رئیس جمهور جهانی است و باید مرا تایید کند.

این دواطلب انتخابات ریاست جمهوری گفت: اگر رئیس جمهور شوم شاهزداه رضا پهلوی را معاون اول خود می کنم و ایران را پایتخت جهان اسلام خواهم کرد.

ثبت نام نامزدی ریاست جمهوری یا ثبت نام قرعه کشی

در این چند روز اخیر که ثبت نام  رسمی  نامزد های ریاست جمهوری شروع شده است  هر روز آمارهای مختلفی از افرادی که ثبت نام کرده اند منتشر می شود .اما آنچه که برای اکثر افراد داخلی و خارجی مایه تعجب است زیاد بودن نامزدهای ریاست جمهوری است.

چند روز قبل در یکی از سایت های خبری خواندم که پیرمرد روستایی  87 ساله ،که نامزد ریاست جمهوری شده ، گفته قصد دارم برای تبلیغا ت گوسفند های خود را بفروشم و خرج کنم. یا فرد دیگری که بعداز ثبت نام  اعلام کرده من از حضور دو رئیس جمهور در یک کشور حمایت می کنم. و یا افراد دیگری که یکی از یکی بدتر و ... هستند.

می دانم شما می خواهید بگوئید" که این افراد رد صلاحیت خواهند شد و مشکلی نیست ."  البته در اینکه این افراد رد صلاحیت خواهند شد که هیچ شکی نیست ، اما منظور من چیز دیگری است.

سوال من این است که چرا باید قانون ما طوری باشد که برای ثبت نام نامزدی بالاترین مقام اجرائی کشور هر کس از هر قشر و طبقه ای (روستایی و شهری ، بی سواد و باسواد ،تاجر و بیکار و ...) این اجازه را به خود بدهد که برای احراز چنین پست مهم و پر مسئولیتی ، اعلام وجود کند.

متاسفانه در کشور ما افراد شعور سیاسی ندارند و شاید یکی از دلایل این امر عدم وجود حزب های قوی و مقتدر در صحنه سیاسی کشور است.

 وقتی سران دو جریان به اصطلاح بزرگ کشور (اصلاح طلب و اصولگرا)  هر کدام در مورد اصول اولیه جریان خود اختلاف دارند و هر کدام برای خود یک حزب ، با خط مشی جدا از حزب دیگر جریان خود دارند، چطور می توان انتظار داشت مردم شعور سیاسی شان بالا برود؟

وقتی دو جریان سیاسی بزرگ کشور بعداز ماهها بحث و جدل با یکدیگر هنوز نتوانسته اند برای جریان خود یک نامزد واحد معرفی کنند، و اکنون که حدود 35 روز به انتخابات مانده نامزد هر کدام از حزب ها ، نامزد هم جریان خود را نفی می کند  دیگر از مردم چه انتظاری داریم ؟

وقتی مردم می بینند هر کسی برای خودش یک حزب و دار و دسته ای راه انداخته و حرف خود را می زند و فقط به نام اسلام و ایران ، منافع خود را در نظر دارد نه منافع ملی را ، پیش خود فکر می کنند حالا که وضع سیاسی جامعه به این آشفتگی است ما هم برای ریاست جمهوری نامزد می شویم!

شاید به نظر بعضی ها این امر (زیاد بودن و آزادی افراد در ثبت نام) نشان دهنده این است که ما در کشورمان  دموکراسی داریم. ولی نظر من چیز دیگری است.

من به وجود دموکراسی در کشور معترف هستم ، همچنانکه به وجود نواقصی در قوانین کشورمان معترم.به نظر من قوانین ثبت نام نامزدهای ریاست جمهوری باید سفت و سخت تر و طوری باید باشد که فقط چهره های سیاسی  کشور بتوانند در آن شرکت کنند ، و هر کسی اجازه ثبت نام در این امر مهم را به خود ندهد.

حضور  بیش از حد مردم برای ثبت نام نامزدی ریاست جمهوری مثال افرادی است که برای ثبت نام در یک قرعه کشی هجوم می آورند و فقط به شرکت کردن و برنده شدن در قرعه کشی فکر می کنند نه به اینکه آیا لیاقت برنده شدن را دارند یا خیر !

خودکشی جوان یاسوجی بخاطر سوسانو

دنانیوز: یک جوان یاسوجی به خاطر علاقه به «سوسانو» هنرپیشه زن سریال جومونگ و مخالفت پدرش برای ازدواج با این زن ، اقدام به خودکشی کرد.

این جوان که پس از تماشای سریال جومونگ بشدت به سوسانو علاقه‌مند شده بود و قصد ازدواج با او را داشت، هنگامی که خانواده‌اش را از این تصمیم مطلع کرد، با مخالفت آنها روبه‌رو شد.

جوان یاسوجی از پدرش خواست تا با فروش گوسفندانش هزینه سفر وی به کشور کره و یافتن سوسانو را تامین کند و زمانی که متوجه شد خانواده‌اش حاضر به فروش گوسفندان نیستند، با خوردن قرص اقدام به خودکشی کرد.

به دنبال این ماجرا، والدین جوان عاشق پیشه او را به بیمارستان منتقل کردند و با تلاش پزشکان، او از مرگ حتمی نجات یافت.

پدر این جوان در ارتباط با این موضوع گفت: پسرم تصور می‌کرد براحتی می‌تواند به کشور کره سفر و با هنرپیشه زن این سریال ازدواج کند و زمانی که به وی گفتم مبلغ فروش کل گوسفندان که تمام دارایی من است کمتر از یک میلیون تومان است، او نیز در اقدامی عجیب دست به خودکشی زد و اگر کمی دیر به بیمارستان می‌رسید،‌ به طور حتم جان خود را از دست می‌داد.

آخرین خبرها از وضعیت جسمانی جوان یاسوجی حاکی است که حال وی رو به بهبود است و از مرگ حتمی نجات یافته است.

پرطرفدارترین مارک‌های لباس از نگاه سیاستمداران

محبوبهای اوباما و بوش

شاید برایتان جالب باشد بدانید در آمریکا چند برند بزرگ بسیار پرطرفدار هستند. این برندها حتی به زندگی خصوصی سیاستمداران این کشور هم راه یافته‌اند به طوری‌که چندین و چند سیاستمدار از آنها بهره می‌برند. مجله فوربس در گزارشی با عنوان گران‌ترین برندهای پرطرفدار در آمریکا می‌نویسد:

«این برندها برای قشری از مردم آمریکا در نظر گرفته شده‌اند که از درآمد نسبتا خوبی برخوردارند هر چند سایر اقشار جامعه نیز برای خرید آن رغبتی دوچندان نشان می‌دهند. اچ اند ام یکی از محبوب‌ترین‌هاست در کنار برند معروف گپ. خانواده اوباما علاقه زیادی به خرید از این دو برند معروف دارند.

 اوباما اما علاقه دارد لباس‌های راحتی خود را از فروشگاه زارا در اسپانیا بخرد. او زمانی که رئیس‌جمهور نبود از این نمایندگی‌های این فروشگاه در آمریکا خرید می‌کرد. کراوات را معمولا از چند فروشگاه معروف لباس می‌خرند با برندهایی چون دلچه گابانا و ورساچه. اوباما علاقه زیادی به تی‌شرت دارد و از این رو تی‌شرت‌های انتخاباتی زیادی را در سراسر آمریکا توزیع کرد تا رای بیشتری به دست آورد.»

البته این فقط اوباما نیست که دوست دارد از برندهای بزرگ لباس بخرد که این منش، در میان اسلاف او هم دیده می‌شود. جورج بوش بیشتر پول لباس خود را برای خرید لباس‌های غیررسمی هزینه می‌کرد. او علاقه زیادی به پوشیدن جین دارد و حتی در یک مهمانی خصوصی هم عنوان کرده بود اگر حضور یک رئیس‌جمهور در عرصه بین‌الملل با لباس غیررسمی منعی نداشت، همیشه جین می‌پوشید اما او کدام برند را دوست دارد.

 سایت «زی زل» در این‌باره نوشته: «بوش دوست دارد از کونز و لیوایز خرید کند. او اصالت این دو برند را خیلی دوست دارد. به تازگی او چند جین هم از برند تامی خریده که حدود 480 دلار برایش هزینه دربرداشته. دختران بوش هم از خرید لباس‌های گرانقیمت لذت می‌برند. جنا بوش علاقه زیادی به برند جورجو آرمانی دارد.

 او برای خرید یک کیف دستی و یک پیراهن شب 2هزار و 900 دلار هزینه کرد. سال گذشته هم یک چکمه از همین برند تهیه کرد که 3هزار و 200 دلار هزینه دربرداشت.»همسر بوش اما به شدت طرفدار برند «پرادا» است. این برند گرانقیمت ایتالیایی در آمریکا هم شعبه دارد و لورا بوش در یک خرید از این فروشگاه، پالتویی به قیمت 6 هزار و 800 دلار خرید. هر چند در میان خانم‌های آمریکایی برندی مانند ویکتوریا – برند معروف همسر دیوید بکام- بسیار طرفدار دارد اما لورا بوش چندان آن را مناسب زن یک رئیس‌جمهور نمی‌داند. برای همین ترجیح می‌دهد از طراحان بزرگ جهان خرید کند.

طراحی لباس سناتوری (بلر و هیلاری)

وقتی سری می‌زنید به کمد لباس تونی بلر نخست وزیر سابق انگلستان، حیرت می‌کنید از اینکه او چقدر به خودش می‌رسد. روزنامه دیلی تلگراف در گزارشی به مقایسه لباس‌های او و اسون گوران اریکسون سرمربی سابق انگلیس پرداخته بود:«بلر دوست دارد بیشتر کت‌وشلوارهایش را از فروشگاه‌های معروف انگلیس بخرد.

 

ادامه مطلب ...